صبح ساعت ۶ بیدار شدیم بعد از صبحانه وسایل لازم برای تور جزیره را برداشتیم وبرای ساعت هشت تو لابی منتظر ماندیم .
ساعت ۸:۰۵ با یک ون اومدن دنبال ما . حدود ۴۰ دقیقه طول کشید تا به نزدیکی اسکله رسیدیم. به هر نفر یک برچسب دادن تا روی لباسمون بچسبونیم. حدودا نیم ساعت منتظر رسیدن باقی مسافرا موندیم بعد از اون در دسته های مختلف به سمت کشتیا حرکت کردیم. یک اسکله بسیار طولانی که با توجه به افتاب شدید کمی طولانی تر هم به نظر می رسید
توی کشتی ما سه تا همسفر ما از بانکوک بودن که جا دارد ازشون یاد کنم و دو تا زوج ایرانی به همراه یک زوج هندی و یک زوج ژاپنی و چند زوج اروپایی. کشتی شروع به حرکت کرد و لیدر تایلندی به نام بنانا ( موز) با اب و تاب درباره تور و این که اب و نوشابه رایگان هست چندین بار توضیح داد. جزیره های ریز و درشت صخره ای از دور نمایان شدند. درست مثل میخ های سنگی که تو آب فرو رفته باشند و رو سرشون درخت و گیاهان مختلف سبزشده باشه.
کشتی از میان جزیره های زیبا عبور کرد وبعد از نیم ساعت که رو اب بودیم بانانا یک ظرف مرغ برداشت و با صدای بلند شروع به سوت زدن کرد. از دور چند تا عقاب نمایان شدن و به سمت مرغهای که بانانا تو آب پرت می کرد شیرجه زدند.
بعد از نمایش عقابها به اولین جزیره که معروف ترین جزیره یعنی جمیز باند بود رسیدیم. با استفاده ازقایقهای دراز و معروف تایلندی به جزیره رفتیم. جزیره مملو از توریست بود. در قسمت ورودی اولین چیزی که نظر مان را به خودش جلب کرد یک غار زیبا با دیواره عجیب بود. دیوار این غار یک صخره بسیار صاف بود ، درست مثل اینکه با وسیله ای برش داده شده باشد. بعد در سمت راست شما صخره معروف جمیز باند قرار دارد. میان دریای سبز رنگ بسیار ارام و با طبیعت بکر استوایی ….
در این ساحل کوچک که در میان خط اتصال دو جزیره به وجود امده بومیان با انواع محصولات سعی در کسب درامدی از خیل توریستها هستند. خانومم یک دسبند مروارید دید که خیلی خوشش اومد بود ، فروشنده بدجنس گفت قیمتش ۱۰۰۰ بت!!!
اگه تونستید حدس بزنید چند خریدم؟ ۳۰۰ بت ، یه پیراهن رنگی هم برای نیکا خریدیم ۱۰۰ بت اخه شیتون رفت تو اب و لباسشو خیس کرد ، لباساشم تو کشتی بود ، باد هم که می امد ، خانم سردش شده بود
دوباره با همون قایقهای عجیب که به قول یکی از مسافرا موتور تراکتورو روش گذاشته بودن به کشتی برگشتیم و به سمت جزیره بعدی حرکت کردیم
صبح ساعت ۶ بیدار شدیم بعد از صبحانه وسایل لازم برای تور جزیره را برداشتیم وبرای ساعت هشت تو لابی منتظر ماندیم .
ساعت ۸:۰۵ با یک ون اومدن دنبال ما . حدود ۴۰ دقیقه طول کشید تا به نزدیکی اسکله رسیدیم. به هر نفر یک برچسب دادن تا روی لباسمون بچسبونیم. حدودا نیم ساعت منتظر رسیدن باقی مسافرا موندیم بعد از اون در دسته های مختلف به سمت کشتیا حرکت کردیم. یک اسکله بسیار طولانی که با توجه به افتاب شدید کمی طولانی تر هم به نظر می رسید
توی کشتی ما سه تا همسفر ما از بانکوک بودن که جا دارد ازشون یاد کنم و دو تا زوج ایرانی به همراه یک زوج هندی و یک زوج ژاپنی و چند زوج اروپایی. کشتی شروع به حرکت کرد و لیدر تایلندی به نام بنانا ( موز) با اب و تاب درباره تور و این که اب و نوشابه رایگان هست چندین بار توضیح داد. جزیره های ریز و درشت صخره ای از دور نمایان شدند. درست مثل میخ های سنگی که تو آب فرو رفته باشند و رو سرشون درخت و گیاهان مختلف سبزشده باشه.
کشتی از میان جزیره های زیبا عبور کرد وبعد از نیم ساعت که رو اب بودیم بانانا یک ظرف مرغ برداشت و با صدای بلند شروع به سوت زدن کرد. از دور چند تا عقاب نمایان شدن و به سمت مرغهای که بانانا تو آب پرت می کرد شیرجه زدند.
بعد از نمایش عقابها به اولین جزیره که معروف ترین جزیره یعنی جمیز باند بود رسیدیم. با استفاده ازقایقهای دراز و معروف تایلندی به جزیره رفتیم. جزیره مملو از توریست بود. در قسمت ورودی اولین چیزی که نظر مان را به خودش جلب کرد یک غار زیبا با دیواره عجیب بود. دیوار این غار یک صخره بسیار صاف بود ، درست مثل اینکه با وسیله ای برش داده شده باشد. بعد در سمت راست شما صخره معروف جمیز باند قرار دارد. میان دریای سبز رنگ بسیار ارام و با طبیعت بکر استوایی ….
در این ساحل کوچک که در میان خط اتصال دو جزیره به وجود امده بومیان با انواع محصولات سعی در کسب درامدی از خیل توریستها هستند. خانومم یک دسبند مروارید دید که خیلی خوشش اومد بود ، فروشنده بدجنس گفت قیمتش ۱۰۰۰ بت!!!
اگه تونستید حدس بزنید چند خریدم؟ ۳۰۰ بت ، یه پیراهن رنگی هم برای نیکا خریدیم ۱۰۰ بت اخه شیتون رفت تو اب و لباسشو خیس کرد ، لباساشم تو کشتی بود ، باد هم که می امد ، خانم سردش شده بود
دوباره با همون قایقهای عجیب که به قول یکی از مسافرا موتور تراکتورو روش گذاشته بودن به کشتی برگشتیم و به سمت جزیره بعدی حرکت کردیم
برای روز سوم مسافرتمون تصمیم گرفتیم صبح از استخر هتل استفاده کنیم وکمی تو ساحل پوکت بگردیم، صبح ساعت هشت بیدار شدیم و رفتیم برای صبحانه .
صبحانه را تو تراس رستوران خوردیم، بعد رفتیم استخر ، آب تمیز و استخر خلوت بود . ما تصمیم داشتیم برای ۱ ساعت تو استخر باشیم ولی آرامش محیط استخر همراه با صدای پرنده ها تا ساعت ۱۲ ما رو مشغول کرد و فکر رفتن از اون محیط دلنشین رو از سرمون بیرون کرد .
در این فاصله ما از بوفه استخر سیب زمینی و ساندویچ همبرگر گرفتیم که خیلی چسبید ، تا یادم نرفته اینو بگم تو استخر اصلی یه بوفه بار بود که می تونستیم رو سکوهای سنگی داخل آب بشینیم و انواع ساندویچ ،بستنی،تنقلات و نوشیدنی رو سفارش بدیم .
راستی وقتی داشتیم غذا می خوردیم چند تا مرغ مینا دور وبرمون بودن و غذا می خواستن . یکی از مرغ میناها که از همه جسور تر بود اومد و از تو دست من یه تیکه سیب زمینی گرفت و رفت .
به اتاق برگشتیم و بعد تصمیم گرفتیم یه نهار ایرانی بخوریم. از آدرسهایی که از قبل تو اینترنت پیدا کرده بودم ، رستوران پاد رو انتخاب کردیم .این رستوران تو خیابان دوم روبروی مرکز خرید جانگ سیلون تو کوچه کوه نور بود.سوار توک توک شدیم . بعد از عبور از کنار ساحل جلوی مرکز خرید جانگ سیلون پیاده شدیم .
اولین چیزی که که توجه منو جلب کرد سیمهای برق منظم خیابان بود.
غذای رستوران پاد همردیف رستورانهای معمولی تهران بود ولی دوغ خیلی عالی ای داشت .
ما یه زرشک پلو با مرغ و کباب برگ سفارش دادیم با ماست و دوغ .برامون حدود ۹۰۰ بت تموم شد .پیاده به هتل برگشتیم ، چون قرار بود شب به فانتازیا شو بریم، بهتر دیدیم کمی استراحت کنیم .
maonikajon.mihanblog.com
نویسنده – سیامک الف
مشترک خبرنامه ما شوید
نظرات هتل ها